جدا بودن اتاق کودک موثرترین روش کاهش ترس و اضطراب است
جدا بودن اتاق کودک موثرترین روش کاهش ترس و اضطراب است
دبیر انجمن علمی روانپزشکان ایران گفت: جدا کردن اتاق کودک در
ابتدای تولد یکی از راهکارهای اصلی برای کاهش ترس و اضطراب است و همچنین
نقش موثری در وابسته نشدن کودک به مادر دارد.
دکتر “پرویز مظاهری” در این خصوص در گفت و گو با خبرنگار علمی ایرنا با
بیان این مطلب افزود: بسیاری از مادران به خاطر راحتی خود و تصور اینکه
نباید نوزاد را از خود دور کنند معمولا اتاق کودک را جدا نمی کنند، در
صورتی که همین جدا نکردن کودک از خود، ریشه بسیاری از وابستگی ها و ترس و
اضطراب ها است.
وی گفت: با جدا کردن اتاق کودک در ابتدای تولد، کودک تصوری از ترس و اضطراب
ندارد و بیقراری هم نخواهد کرد، اما در شش ماهگی ممکن است کودک بیقراری
کند که مادر می تواند با روشن کردن چراغ اتاق، مانع از این ترس در کودک
شود.
وی گفت: کودکانی که حاضر به جدا شدن چند ساعته از والدین خود در زمان خواب
نیستند، بیشتر در غذا خوردن، لباس پوشیدن و هنگام تنها شدن بهانه جویی و
بیقراری می کنند، در صورتی که با جدا کردن اتاق کودک از همان ابتدا می توان
از ایجاد این وابستگی در او جلوگیری کرد.
مظاهری با بیان اینکه بازی کردن و گذراندن وقت با همسالان یکی از روشهای
موثر در کاهش وابستگی کودک به مادر است، خاطر نشان کرد: مادران باید در
زمان هایی که کودک را همراه خود به پارک می برند خود به کنار بمانند و
اجازه برقراری ارتباط با همسالان و بازی کردن با آنها را به کودک خود
بدهند.
دبیر انجمن روانپزشکان ایران یادآور شد: کودکانی که در خانواده بیشتر مورد
توجه قرار می گیرند و یا اینکه دوره پیش دبستانی و مهد کودک نرفته اند،
بیشتر از سایر کودکان به مادر وابسته می شوند و با دور شدن از خانواده وحشت
و اضطراب در آنها پدید می آید.
به گفته این روانپزشک جدا کردن اتاق کودک از همان ابتدای تولد نقش موثری در
کم کردن وابستگی کودک به مادر دارد و همین امر باعث می شود کودک کمتر دچار
ترس و بیقراری شود.
راههای کاستن از وابستگی و ترس کودکان
جدا بودن اتاق کودک موثرترین روش کاهش ترس و اضطراب است
دبیر
انجمن علمی روانپزشکان ایران گفت: جدا کردن اتاق کودک در ابتدای تولد یکی
از راهکارهای اصلی برای کاهش ترس و اضطراب است و همچنین نقش موثری در
وابسته نشدن کودک به مادر دارد.
دکتر “پرویز مظاهری” در این خصوص در گفت و گو با خبرنگار علمی ایرنا با
بیان این مطلب افزود: بسیاری از مادران به خاطر راحتی خود و تصور اینکه
نباید نوزاد را از خود دور کنند معمولا اتاق کودک را جدا نمی کنند، در
صورتی که همین جدا نکردن کودک از خود، ریشه بسیاری از وابستگی ها و ترس و
اضطراب ها است.
وی گفت: با جدا کردن اتاق
کودک در ابتدای تولد، کودک تصوری از ترس و اضطراب ندارد و بیقراری هم
نخواهد کرد، اما در شش ماهگی ممکن است کودک بیقراری کند که مادر می تواند
با روشن کردن چراغ اتاق، مانع از این ترس در کودک شود.
وی گفت: کودکانی
که حاضر به جدا شدن چند ساعته از والدین خود در زمان خواب نیستند، بیشتر در
غذا خوردن، لباس پوشیدن و هنگام تنها شدن بهانه جویی و بیقراری می کنند،
در صورتی که با جدا کردن اتاق کودک از همان ابتدا می توان از ایجاد این
وابستگی در او جلوگیری کرد.
مظاهری با بیان اینکه بازی کردن و گذراندن
وقت با همسالان یکی از روشهای موثر در کاهش وابستگی کودک به مادر است، خاطر
نشان کرد: مادران باید در زمان هایی که کودک را همراه خود به پارک می برند
خود به کنار بمانند و اجازه برقراری ارتباط با همسالان و بازی کردن با
آنها را به کودک خود بدهند.
دبیر انجمن روانپزشکان ایران یادآور شد:
کودکانی که در خانواده بیشتر مورد توجه قرار می گیرند و یا اینکه دوره پیش
دبستانی و مهد کودک نرفته اند، بیشتر از سایر کودکان به مادر وابسته می
شوند و با دور شدن از خانواده وحشت و اضطراب در آنها پدید می آید.
به
گفته این روانپزشک جدا کردن اتاق کودک از همان ابتدای تولد نقش موثری در کم
کردن وابستگی کودک به مادر دارد و همین امر باعث می شود کودک کمتر دچار
ترس و بیقراری شود.
رس در کودکان بسته به شرایط سنی آنها درجات گوناگونی دارد. دو بخش اعظم
هراس های کودکان دو ساله، ناشی از صداهای غریب و نامأنوس برای آنهاست، از
جمله صدای حرکت قطار و کامیون، صدای رعد و برق، جاروبرقی یا حتی سیفون
توالت اما برخی دیگر از ترس های کودکان در این مقطع سنی جنبه دیداری نیز
دارد مثلاً با دیدن رنگ های تیره، اشیای خیلی بزرگ، منزل تازه ای که به آن
اسباب کشی کرده اند یا با فرورفتن در آب، امکان بروز این نوع هراس ها در
آنها وجود دارد. نوع دیگر از ترس و هراس های این سنین از کودکی به ترس های
شخصی و فردی آنها مربوط است؛ترس هایی چون وحشت از رفتن مادر از منزل برای
انجام کار یا جدا ماندن از او هنگام خواب یا ترسیدن از حیوانات به خصوص
حیوانات وحشی.
در سنین سه و چهار سالگی، شایع ترین هراس های کودکان به
چیزهایی مثل ترس از لولوخورخوره، اشخاصی که نقاب به چهره زده اند، تنها
خوابیدن در اتاق، تنها ماندن در آپارتمان، وحشت از اینکه وقتی وارد منزل می
شود، مادرش هنوز به خانه نیامده باشد یا حادثه ای برای مادر رخ دهد یا او
را گم کند، مرتبط است.
به نقل از سایت:پزشکان ایران
علاوه بر اینها ترسیدن از تاریکی یا زیرزمین خانه ها یا هراس از دزد یا
اشخاصی که در گوشه ای پنهان شده اند از دیگر ترس های رایج در سنین بین سه
تا چهار سالگی است اما با بزرگ تر شدن بچه ها، باز هم به احتمال زیاد نوع
ترس های آنها دچار تغییراتی می شود. به این دلیل که کم کم به دنیای
اطرافشان معقول تر نگاه می کنند.
مثلاً اگر کسی در گذشته از قفسه های
لباس یا زیرتختخواب یا تاریکی می ترسید، در سنین بالاتر از چیزهایی دیگر
مثل جنگ، جاسوس و دزد احساس هراس می کند، یا فرضاً هراس از حیوانات ناآشنا
یا مار به جای هراس های ابتدایی تر خواهد نشست.
در سنین 10 تا 11 سالگی
ترس هایی چون ارتفاع، آتش سوزی، اقدامات خشونت آمیز گنگ های خیابانی، ترس
از آدم کشی یا چیزهای غیرمنتظره می تواند شایع ترین هراس های کودکان را
تشکیل دهد و از این سن به بعد است که شکل ترس ها کاملاً می تواند تغییر
یابد و به صورتی درآید که در همه آدم های بزرگ تر و عاقل تر هم امکان بروز
دارند.
با آنکه ترس در کودکان امری بسیار عادی است، اما هنگامی که ترس
های جزئی نظیر ترس از تاریکی یا حیوانات در آنها رفع نشود و به صورت یک
عامل محرک بر رشد آنها اثر مخرب باقی گذارد، نقش والدین به عنوان یک عامل
اصلی در پیشگیری از روند تخریبی ترس اهمیت بسزایی ایفا می کند. والدین می
توانند با اعمال یکسری تغییرات در مسیر تربیتی خود ترس در کودکان را ریشه
یابی کرده و آنها را از این معضل نجات دهند. روانشناسان برای کاهش ترس های
کودکان راه های زیادی پیشنهاد می کنند. پذیرش ترس کودک، درک کردن، احترام
گذاشتن و تقویت اعتماد به نفس کودک از جمله راهکارهایی است که در برطرف
کردن ترس کودکان از سوی والدین تاثیر گذار خواهد بود. پذیرش احساس ترس کودک
و طبیعی شمردن آن موجب می شود که کودک خود را ضعیف، کم عقل یا بی لیاقت به
حساب نیاورد.
زمانی که کودکی شب هنگام از وجود هیولایی در اتاقش می
ترسد والدین و نزدیکان او می توانند با در آغوش کشیدن او بگویند «قبول دارم
که ترسیده ای، ولی تو الان پیش ما هستی.» در چنین شرایطی اگر به کودک
بگویند «نترس، شجاع باش، دیگه بزرگ شده ای و نباید بترسی…»، نه تنها مشکلی
از او حل نمی شود، بلکه تنها، مشکل او نادیده گرفته می شود. وقتی کودکی
درباره حادثه ای صحبت می کند، خوب است به جای توجه به واقعه و اظهارنظر
درباره آن به احساساتی که کودک نسبت به آن رویداد ابراز می دارد، توجه
کنید.
سعی کنید همیشه خصوصیات برجسته کودک را- هر چند هم که ناچیز و
کوچک باشند- تحسین کنید. با بزرگ جلوه دادن شهامت های کوچک کودک، او را در
خصوص رفتن به تاریکی، تنها خوابیدن و شنا کردن در آب حمایت کنید و به او
اعتماد به نفس ببخشید تا برای گام های بعدی در زندگی اش انگیزه و تمایل
داشته باشد.
با توجه به نقش تاثیر گذار والدین در جلوگیری از بروز عادات
نامطلوب در کودکان و همچنین اختلالات شخصیتی در آنها که خود زمینه ساز
بسیاری از نابسامانی های فکری و اجتماعی در آنها می شود به کاربردن توصیه
های زیر جهت کاهش ترس در کودکان امری ضروری به نظر می رسد. نگرانی ها و ترس
فرزندان خود را مورد تمسخر قرار ندهید و هرگز آنها را به خاطر ترسی که
دارند، تحقیر و سرزنش نکنید. با آنکه چنین ترس هایی ممکن است ساده لوحانه
یا غیرمنطقی به نظر آید، ولی برای فرزند شما واقعی و جدی هستند. کوشش نکنید
که او را سرخورده یا خشمگین سازید. گوش دهید و ببینید ترس های فرزند شما
چیست. این ترس ها را تصدیق کنید و بگذارید فرزند شما بداند که مایل هستید
او را کمک کنید. به فرزندانتان فرصت دهید تا بتواند بر این ترس هایش چیره
شود. ممکن است هفته ها یا ماه ها و حتی مدت بیشتری طول بکشد. گفت و شنود با
فرزندان درباره ترس ها و نگرانی های ایشان باعث می شود که از اثر فراگیر
آنها کم کند. برای رفع نگرانی های فرزندتان برایش توضیحات منطقی و ساده ای
ارائه کنید. راجع به ترس های خودتان و نحوه چیره شدن بر آنها برای فرزندتان
توضیح دهید.
به فرزندانتان کمک کنید راجع به چیزهایی فکر کنند که باعث
بشود کمتر احساس نگرانی کنند. وقتی که کودک فکر کند تا حدودی مهار وضعیت در
دست او است، ترس او کمتر می شود. کودکان را مجبور نکنید تا با ترس های
عمیق خود مستقیماً مقابله کنید.
سعی کنید که حساسیت آنان را نسبت به
منبع ایجاد ترس کم کنید مثلاً اگر فرزند شما از سگ می ترسد، در یک محیط امن
و مهار شده آنها را با سگ آشنا کنید و به آنها تصویرهایی از سگ ها را در
کتاب ها نشان دهید، با یک سگ اسباب بازی، بازی کنید، در فروشگاه هایی که
حیوانات خانگی می فروشند سگ ها را تماشا کنید و وقتی که فکر می کنید که او
آمادگی دارد و محیط هم امن است از او بخواهید دست نوازشی روی سگی رام و
کوچک بکشد. وقتی که کودکان کوشش می کنند که بر ترس ها و تشویش های خود چیره
شوند آنان را تمجید و تصدیق کنید.
منبع:معمولا در ترس از مدرسه، مادر و
كودك به گونهاي شديد به يكديگر وابستهاند. وابستگي شديد كودك برايش اين
ترس را به وجود ميآورد كه امكان دارد براي خود يا مادرش اتفاقي روي دهد.
مادران اين گونه كودكان اغلب خود به مادرانشان وابستگي داشتهاند و به صورت
افراطي مراقب كودك هستند و تمام نيازهاي او را برآورده ميكنند.
اگر كودك به علت ناراحتيهاي جسماني مانند سردرد و تهوع از رفتن به
مدرسه خودداري كرد، به محض كاهش اين ناراحتيها بايد به مدرسه فرستاده شود و
از طولاني شدن غيبت كودك جلوگيري كرد.
علت ترس
يك روانشناس كودك و نوجوان با مهم خواندن بحث انتقال كودكان از محيط
خانه به محيط مدرسه ميگويد: در گذشته به دليل اين كه هر خانواده چند فرزند
داشت، تعداد كودكان زياد بود؛ به همين خاطر كودكان براحتي در ميان
اجتماعات همسال خود آميخته و با محيط هاي زنده و غيرزنده و افراد و اشيا
مختلف آشنا ميشدند بنابراين در ارتباط با محيط جديد مشكلي نداشتند و بسرعت
به سازگاري ميرسيدند.
عظيم عظيمي در ادامه تكفرزند شدن اكثر خانوادهها را يكي از مشكلات عصر
كنوني ميداند: متاسفانه ساختار اجتماعي و فرهنگي خانوادهها در عصر حاضر
به گونهاي است كه آمادگي لازم در كودكان براي برقراري ارتباط با محيطهايي
خارج از منزل به وجود نميآيد و كودكان با اكثر محيطهاي اجتماعي بيگانه و
ناآشنا بوده و در برقراري ارتباط جديد احساس ضعف ميكنند.
اين استاد دانشگاه، عدم ارتباط كودك با محيطهاي خارج از خانه را عامل
عمده ترس آنها از محيط مدرسه عنوان ميكند: اين مساله ميتواند مشكلاتي
مانند استرس و نگراني در كودك، امتناع از رفتن به مدرسه و يا فرار از مدرسه
و نيز مجبور كردن والدين براي ماندن در كنار او و در محيط مدرسه را در پي
داشته باشد كه در حال حاضر نيز با اين مشكلات مواجه هستيم.
عظيمي، پركاري و مشغله زياد والدين و نداشتن وقت كافي براي ارتباط با
فرزند خود و تنها ماندن كودك در محيط خانه و سرگرم شدن با وسايلي از قبيل
كامپيوتر، تلويزيون و… كه خود معضلات زيادي را به دنبال دارد و اضطراب و
توقعات بيجاي والدين از فرزندان را از ديگر دلايل ترس كودك از محيط مدرسه
ميداند و ميگويد: توقع بيجاي والدين از فرزندان و در پي آن، برآورده نشدن
اين توقعات از سوي فرزندان ميتواند باعث قياسهاي ناعادلانه كودك با
ديگران، اهانت به او و در نهايت تحقير كودك و از بين رفتن اعتماد به نفس در
او بشود كه اين مشكل بزرگي است.
مدرسههاي مهربان
سرد، خشن و خشك بودن محيط مدرسه به لحاظ فيزيكي و عاطفي ميتواند دليل
ديگري براي ترس و گريز كودكان از مدرسه باشد. براي جذب كودك به مدرسه بايد
محيط مدرسه از محيط خانه قشنگتر، جذابتر و عاطفيتر باشد و مسوولان و
معلمان مدارس افرادي دلسوز، توانمند، متخصص و با نيروي درك بالا باشند تا
بتوانند دانشآموزان را بشناسند.
عظيمي در ادامه از نحوه تقسيمبندي كلاسها در مدارس بدون در نظر گرفتن
درجه هوش دانشآموزان انتقاد كرد و گفت: در مدرسه نيز به عنوان يك سيستم،
بايد اجزا به شكلي متناسب در كنار هم قرار بگيرند، بنابراين ضروري است
كلاسها به 3 دسته پايينتر از متوسط، متوسط و بالاتر از متوسط هوش (به
لحاظ ضريب هوش و توان يادگيري) تقسيم شوند.
كارشناسان روش چينش دايرهاي دانشآموزان در كلاس درس را به جاي روش
فعلي توصيه ميكنند. آنها معتقدند؛ در روش فعلي، معلم بر دانشآموزان مشرف و
ارتباط دانشآموزان با همديگر بسيار كم است؛ اما با به كارگرفتن شيوه چينش
دايره، علاوه بر چهرهبهچهره شدن ارتباط دانشآموزان با يكديگر و با معلم
و به حداكثر رسيدن خطوط ارتباطي آنها با يكديگر، رشد اجتماعي افراد بسيار
سريعتر و توانايي يادگيري و انتقالدهي آنها نيز بسيار افزايش مييابد.
در حال حاضر در بسياري از كشورهاي دنيا و حتي كشورهاي آسيايي، روش
تدريس مبتني بر بازي به كار گرفته ميشود. كودكان در سنين پايين يعني در
دوران پيشدبستاني و دوران ابتدايي، تمايل زيادي به بازي دارند، علاوه بر
اين بازي تمام ويژگيهاي شخصيتي كودكان را بروز داده و تواناييهاي جسمي و
رواني را در آنها افزايش ميدهد.
به كودك خود چه بگوييد
– پذيرش و محبت به كودك و نشان دادن اين امر كه تو مورد علاقه و احترام
خانوادهاي، ما تو را دوست داريم و به همين نظر ميخواهيم به مدرسه بروي و…
– همدردي با او كه آري، ما هم كه چون تو روزي كودك بودهايم، گاهي دچار
چنين وضع و حالتي ميشديم؛ ولي خيلي زود خوب ميشديم؛ اما اين همدردي را
نبايد زياد ادامه داد.
- خواستن از او كه مساله و مطلب خود را بدون هيچ گونه خجالتي بيان كرده و درددل كند كه چه امري او را در مدرسه رنج ميدهد و رفع آن.
– دادن جرات كه او هم ميتواند بر مشكل غلبه كند و ايجاد اطمينان در او.
– گفتن داستانهايي سازنده از زندگي خود و ديگران در دوران كودكي و نشان دادن اين مساله كه نگراني از مدرسه بيمعني است.
– در مواردي لازم ميشود كه مادر به همراه كودك به مدرسه برود، صبحانه
سادهاي به كودك بدهيد و لباس او را بپوشانيد. در بين راه لازم نيست بپرسيد
كه حالش چگونه است و يا چرا مدرسه را دوست ندارد.
- در راه براي او از مدرسه تعريف كنيد، از بازيهاي مدرسه، از دوستاني
كه آنجا پيدا خواهد كرد، از مزاياي درس خواندن و باسواد شدن حرف بزنيد تا
شوقي در كودك نسبت به مدرسه پديد آيد.
www.healthnews.com
پیشگو :برای تغییر رفتار و ترس بجه باید بچه را به امور دیگر
سرگرم کرد .با توجه به سن می توان روشها را تغییر داد .از خواباندن در اتاق
دیگر تا بازی با اسبابها و همسالان و تفریح و کلاس و..
به مقاله دیگری در این باره توجه کنید:
فرصت مستقل شدن را از کودکان خود نگيريم
روزنامه خراسان – مورخ دوشنبه 1389/03/03 شماره انتشار 17557
مهارت هاي فرزندپروري يکي از اساسي ترين مهارت ها براي بهتر زيستن و
تربيت صحيح فرزندان است، والديني که مجهز به دانش مسائل تربيتي و مهارت هاي
فرزندپروري باشند، خواهند توانست فرزنداني سالم و آگاه تحويل جامعه دهند.
والدين از همان روزهاي آغازين تولد، با در آغوش گرفتن، محبت کردن،
برقراري تماس چشمي و رسيدگي و مراقبت از کودک و برآورده کردن نيازهاي اوليه
او در واقع گام در مسير تربيت فرزند خود گذاشته اند زيرا قطعا کودکي که
نيازهاي اوليه اش برآورده نشود، نخواهد توانست از آن چه دنيا برايش فراهم
کرده بهره ببرد.
خوشبختانه با افزايش اطلاعات و آگاهي مردم از مسائل تربيتي، روان شناسي
کودک و مهارت هاي فرزندپروري بسياري از والدين جوان نسبت به نسل قبل،
اهتمام بيشتري به تربيت فرزندان خود مي ورزند اما هنوز راه زيادي تا آشنايي
همه مردم به اين مسائل داريم. با توجه به اهميت اين موضوع، بارها درباره
اين مهارت ها مطالب مفصلي در گفت وگو با کارشناس مطرح و ارائه شده است که
گزارشي که ملاحظه مي کنيد، يکي ديگر از اين سلسله مطالب است.
يکي از مهم ترين موضوعاتي که تمام زندگي ما را تحت تاثير قرار مي دهد
استقلال است، کودکي که تازه به دنيا آمده، يک موجود صددرصد وابسته به
والدين است اما هرچه بزرگتر مي شود مي خواهد خودش دنيا را لمس کند، ببيند،
ببويد و بچشد. سپس به مرحله اي مي رسد که دوست دارد خوداتکا شود و بدون
والدين کارهايش را انجام دهد. اين مرحله در واقع تمريني براي رسيدن به
استقلال حقيقي است که او در آينده در جست وجوي آن خواهد بود. دکتر ساحل
همتي روانپزشک و عضو هيئت علمي دانشگاه علوم بهزيستي و توان بخشي در اين
باره به خراسان مي گويد: معمولا کودکان از سن ۲ سالگي دوست دارند استقلال
را تجربه کنند و از ۳ تا ۵ سالگي تلاش مي کنند بگويند «من هستم و دلم مي
خواهد مستقل باشم.»
بسياري از اوقات مشاهده مي شود لجبازي هايي که بچه ها در اين سن با
والدين خود مي کنند براي کسب استقلال و هويت فردي است. اصولا بشر به طور
ذاتي استقلال را دوست دارد و مي خواهد ديگران اين استقلال را به رسميت
بشناسند.
اما متاسفانه در روزگار ما، بسياري از والدين به دليل آموزه هاي غلطي که
وجود دارد، به افراط و تفريط در اين مسئله دچار مي شوند. بعضي والدين
مستقل شدن کودک را برنمي تابند و آن قدر کارهاي حمايتي از او انجام مي دهند
که حتي تا سنين بزرگسالي هم حس وابستگي در او باقي مي ماند و تبديل مي شود
به يک فرد وابسته که قادر به تجربه مستقل بودن نيست. برخي نيز معتقدند
بايد بچه را مستقل بار آورد و آن قدر در اين کار تفريط مي ورزند و نظارت و
مراقبت و کنترل رفتارهاي او را پشت گوش مي اندازند که او از ناحيه ديگري
ضربه مي خورد.
در حالي که هيچ کدام از اين موارد صحيح نيست. همان گونه که گفتيم کودک
از ۲ سالگي استقلال را دوست دارد و مي خواهد آن را تجربه کند. والدين بهتر
است در اين سن گام به گام در کنار بچه باشند و به او اجازه دهند استقلال را
تجربه کند، قطعا يک کودک ۴ يا ۵ ساله درباره خيلي چيزها نمي تواند تصميم
بگيرد اما مي تواند با کمک والدين «انتخاب» کند. در واقع دادن حق «انتخاب»
به کودک در سن ۳ تا ۵ سالگي يعني تمرين استقلال براي او. مثلا به هنگام
خريد لباس به او اجازه دهيم از بين ۲ لباس صورتي و آبي، يکي را انتخاب کند.
بعضي تصور مي کنند باز گذاشتن دست کودک براي خريد يعني احترام گذاشتن به
خواسته او در حالي که اين کار اصلا صحيح نيست. کودک در اين سن قدرت تصميم
گيري ندارد و نمي تواند به تنهايي تصميم بگيرد.
بنابراين بهتر است ما تصميم بگيريم براي او چه چيزي بخريم و بعد از بين
چند گزينه به او حق انتخاب دهيم. اين کار باعث مي شود هويت کودک به عنوان
عضوي از خانواده پذيرفته شود و او خود را مهم و باارزش بداند.
دکتر همتي با اشاره به اهميت دادن حق انتخاب در مورد تمام کودکان اضافه
مي کند: علاوه بر اين والدين بايد تمرين کنند که کودک عضوي از خانواده است
که نظراتش بايد پرسيده و مطرح شود. نظرات او هرچه هست بايد قابل احترام
باشد و از سوي ساير اعضا باارزش تلقي شود. به عنوان مثال اگر قصد رنگ کردن
منزل را داريد بهتر است مسئله را با کودک ۵ ساله تان در ميان بگذاريد و نظر
او را بپرسيد. او بايد بفهمد که به عنوان يکي از اعضاي خانواده پذيرفته
شده و نظرش قابل احترام است. حال اگر نظرش مساعد نبود با دليل و منطق با او
گفت وگو کنند و دليل اعمال نظر خود را به بچه ها توضيح دهند. اين کار به
بچه ها اظهارنظر کردن و احترام گذاشتن به عقايد ديگران را ياد مي دهد و
بسيار باارزش است. توجه نکردن به نظرات آن ها و ناديده گرفتن کودکان در
چنين مسائلي باعث مي شود کودک به طرق ديگري درصدد جلب توجه والدين برآيد.
در بسياري از اوقات، بدقلقي، لجبازي، حرف نشنوي و سرکشي کودکان نشانه تمايل
آن ها براي کسب استقلال است. کودکي که از سوي والدين ناديده گرفته شده با
اين کارها در واقع مي خواهد بگويد «به من توجه کنيد، من هستم» همين که
والدين ساعت ها از رفتار ناخوشايند فرزندان با هم صحبت مي کنند و فرزندان
مي شنوند درمي يابند اين روش، يکي از راه هاي جلب توجه والدين است و آن را
ادامه مي دهند.
والديني که ساعت ها درباره لجبازي و غذا نخوردن و کارهاي بد بچه ها با
هم صحبت مي کنند در واقع استارت اين رفتارها را در آينده مي زنند و بچه ها
ياد مي گيرند که با اين شيوه ها توجه والدين را به خود معطوف کنند. کسب
استقلال در دختران و پسران به يک اندازه اهميت دارد و بچه ها به طور کلي از
۳ تا ۵ سالگي درصدد کسب استقلال هستند.رسيدن به استقلال باعث مي شود در سن
نوجواني فرد راحت تر به هويت فردي دست پيدا کند و اعتماد به نفس بالاتري
داشته باشد و به رشد کامل شخصيتي برسد. خانواده هايي که از نوجوان خود
شکايت بسياري دارند در واقع همان هايي هستند که به او اجازه تجربه استقلال
در کودکي نداده اند و حال در دوران نوجواني از سرکشي و طغيان او آزار مي
بينند، گاه همين نوجوان ممکن است منزوي و گوشه گير شود و توان برقراري
ارتباط با ديگران را از دست مي دهد. در چنين شرايطي نيز والدين مقصر هستند
زيرا آن قدر کارهاي حمايتي براي او انجام داده اند که او خارج از چارچوب
خانواده نمي تواند به تنهايي قدمي بردارد.
دکتر همتي با اشاره به ظريف بودن مسائل تربيتي و تجربه استقلال کودکان
مي گويد: متاسفانه افراط و تفريط در اين مسئله بسياري از اوقات کار دست
والدين مي دهد زيرا گاه مشاهده مي شود در بعضي خانواده ها اين بچه است که
دستور مي دهد و خانواده، گوش به فرمان او هستند. در حالي که تمامي مسائلي
که گفتيم ازجمله تجربه استقلال در کودک بايد با توجه به سن رشد عقلي کودک
انجام شود. کودک تا زماني که توان تصميم گيري ندارد بايد قدرت انتخاب داشته
باشد نه اين که خط مشي تعيين کند، او بايد از بين چند گزينه انتخاب کند و
هرچه بزرگ تر مي شود، قدرت انتخابش بيشتر مي شود منتهي با نظارت والدين.
بعضي تصور مي کنند استقلال کودک يعني کودک هر چيزي خواست برايش فراهم
کنيم. بلکه يعني توجه به خواسته هاي کودک و برآورده کردن آن، متناسب با
شرايط و موقعيت و سن کودک.
متاسفانه والدين اغلب تصور مي کنند وقتي والدين خوبي هستند که هرچه کودک
تقاضا مي کند برايش فراهم کنند و گمان مي کنند با اين شيوه کودک سالمي
تربيت مي کنند و به خاطر مواردي که نتوانسته اند فراهم کنند، خود را سرزنش
مي کنند و سعي مي کنند آن را با خريدهاي بي رويه جبران کنند.اما اين اشتباه
ضربدر دو مي شود يعني نه فقط استقلال را از او مي گيرند بلکه خواسته هاي
نابه جايي در او ايجاد مي کنند.
ما به بچه ها بايد اجازه دهيم خود تجربه کنند و براي خريد وسيله اي پس
انداز کنند، صبر کنند و بعد آن را بخرند. بايد اجازه دهيم بچه ها
تجربياتشان را زياد کنند، ياد بگيرند و دفعه بعد از دانسته هايشان استفاده
کنند، بايد هوشيارانه توانايي هاي کودک خود را ارزيابي کنيم و او را براي
تجربيات مهم و سرنوشت ساز در زندگي با دادن حق انتخاب و تجربه استقلال و
کسب هويت آماده کنيم فقط در اين صورت است که او مي تواند آينده اي خوب و
درخشان داشته باشد و مسير زندگي آينده اش را به درستي تعيين کند.