شعردر باب تنهایی

thumbnail

خیلی وقته دیگه بارون نزده

خیلی وقته دیگه بارون نزده
رنگ عشق به این خیابون نزده


خیلی وقته ابری پر پر نشده
دل آسمون سبک تر نشده

مه سرد رو تن پنجره ها
مثله بغضه توی سینه ی منه

ابر چشمام پر اشکه ای خدا
وقتشه دوباره بارون بزنه

خیلی وقته که دلم برای تو تنگ شده
قلبم از دوری تو بدجوری دلتنگ شده

بعد تو هیچ چیزی دوست داشتنی نیست
کوه غصه از دلم رفتنی نیست

حرف عشق تو رو من با کی بگم
همه حرفا که آخه گفتنی نیست

خیلی وقته که دلم برای تو تنگ شده
قلبم از دوری تو بد جوری دلتنگ شده

خیلی وقته که دلم برای تو تنگ شده
قلبم از دوری تو
بد جوری دلتنگ شده…




انشا بچگی



موج دریا همه خوبیهای دنیارو برد

گنجشک اشی مشی لب بوم یخ زدو مرد

به گمونم ایندفعه بزغاله گرگروخورد

شاعرها شعرهاشونوباتیکه نون طاق می زنن

جوونها بیکارنو آزادی فریاد می زنن

عجب این روزها دروغ رونق بازار شده

دکترم در حسرت دکون عطار شده

میگن مهندسم به درد مهریه گرفتار شده

این وسط مشتی رجب بنز کلاس اس سوار شده

موندم چرا انشاءبچگیم این همه اشتباه شده

اون همه معلم ها داد می زدن درس بخونین که بهتره

پس چرا کسی نگفت که بند پ از همه اینها سرتره

دزدودغل با بند پ میلیاردی از بانک می بره

!!!…سالار شهر با کلی شرم نون تو سفره می بره



ویدیو : شعردر باب تنهایی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

Back To Top
free html hit counter