زن و شوهرها بخوانند، خانواده‌هايتان را در نزاع خود وارد نکنید
زن و شوهرها بخوانند، خانواده‌هايتان را در نزاع خود وارد نکنید. این پیشنهادی است که خیلی از مشاوران خانواده به زوج ها می کنند.
اگر شما زن و شوهر با هم اختلافي داريد هرگز پاي خانواده‌هاي خود را به
اين منازعه باز نكنيد. اگر با شوهرتان اختلاف داريد مادر او را سرزنش
نكنيد.
در مورد شوهران هم همين قاعده حاكم است. آن‌ها نيز اگر با زنشان اختلاف
دارند نبايد به مادر يا پدر همسرشان حمله كنند. در اين صورت بي‌آن‌كه دليلي
وجود داشته باشد به خانواده‌هاي يكديگر توهين مي‌كنيد. توهين كردن به پدر و
مادر همسر، هرگز شادي و خوشبختي را به ارمغان نمي‌آورد.
مادر شوهر هم زماني عروس بوده است
چه خوب مي‌شد كه مادر عروس از اين‌كه اقوام داماد، دخترشان را از او
دور مي‌كنند، رنجشي به دل راه نمي‌داد. حقيقت اين است كه هيچ كسي نمي‌تواند
پسر شما را از شما بگيرد. به ياد زماني بيفتيد كه جوان بوديد و تازه
ازدواج كرده بوديد. به ياد اشتباهات بيش از اندازه‌اي بيفتيد كه وقتي از
خانه پدر و مادرتان به خانواده شوهرتان رفتيد، مرتكب شديد.
به عروس‌تان سخت نگيريد و او را مورد حمله قرار ندهيد. به او فرصت بدهيد
و به كوچك‌ترين بهانه گلويش را نگيريد. مطمئن باشيد كه اشتباهاتش برطرف
مي‌شود همان‌طور كه اشتباهات شما برطرف شد.
داماد بي‌خرد نباشيد
بعضي از دامادها از فرزندان خود براي برخورد با خانواده زنشان استفاده
مي‌كنند. هرگز اين كار را نكنيد. براي بچه‌ها ابدا چيز خوبي نيست. در ضمن
شما هم با اين كارتان رفتار احمقانه‌اي به نمايش گذاشته‌ايد.
فرزندانتان را تشويق كنيد كه به پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌هاي خود نزديك
شوند. مطالب زيادي هست كه مي‌توانند از آن‌ها بياموزند ارزش‌هايي نظير توجه
كردن، محبت كردن و بخشنده بودن. مطالبي كه در كتاب‌هاي درسي يا در مدارس
نمي‌توانند آن‌ها را بياموزند. پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها به شكلي از پدر و
مادر، آموزگاران بهتري هستند زيرا تجربه‌شان به مراتب بيشتر است.
پدربزرگ و مادربزرگ در كهنسالي فرصت فراواني دارند كه آن را صرف نوه‌هاي
خود بكنند. اغلب آن‌ها از نوه‌هايشان بيش از فرزندانشان مراقبت مي‌كنند.
گاه فرزندان شما پل ايده‌آلي ميان شما و بستگان خانواده همسرتان هستند.
زيرا هم شما فرزندانتان را دوست داريد و هم آن‌ها فرزندان شما را. در جريان
جنگ سرد بچه‌ها مي‌توانند كانال‌هاي ارتباطي ميان شما و خانواده همسرتان
را باز نگه دارند.
به موارد كوچك اهميت بدهيد
درست كردن يك فنجان چاي براي پدر زن يا پدر شوهرتان در صبح اول وقت، كار
خيلي دشواري نيست. اگر همين كار را با يك تبسم و با چهره‌اي شاداب انجام
بدهيد كار مهمي صورت داده‌ايد. موضوع بسيار مهمي است.
مارتين لوتركينگ زماني مي‌گفت: “همه مي‌توانند بزرگ و كبير باشند. زيرا
همه توان خدمت دارند. براي خدمت كردن نيازي به داشتن مدرك دانشگاهي نيست.
نيازي به اين نيست كه با نظريات ارسطو و افلاطون آشنا باشيد. مجبور نيستيد
نظريه نسبيت انيشتن را بدانيد تا به ديگران خدمت كنيد. كافي است كه دلي
مهربان داشته باشيد و روحي انباشته از عشق.”
درباره خانواده همسرتان شايعه‌سازي نكنيد
جلسات ميهماني را به جلسات صحبت درباره مادرزن و مادرشوهرتان تبديل
نكنيد. هر خانواده‌اي براي خود مشكلاتي دارد. بحث مسايل خانوادگي با ديگران
به صلاح شما نيست. به اين مي‌ماند كه رخت‌هاي كثيفتان را در حضور ديگران
بشوييد.
مسايلتان را در چارديواري خود حفظ كنيد. روي مسايلتان كار كنيد. صبور و شكيبا باشيد. مي‌توانيد موانع پيش رويتان را از ميان برداريد.
تلفن گاه مشكلاتي ايجاد مي‌كند. ممكن است زنتان تلفن را بردارد و مدتي
مديد با مادرش حرف بزند و همه مسايل خانه را با او در ميان بگذارد. اين‌كه
براي شام چه غذايي تهيه ديده‌ايد، رييس‌تان به شما چه گفته است. دوست
مشتركتان چه كرده است. خلاصه هر چه مطلب هست از جزيي تا كلي در اختيار
مادرزن قرار مي‌گيرد.
اين بدترين اشتباهي است كه يك زن مي‌تواند بكند. وقتي با مردي ازدواج
مي‌كنيد و به خانواده او مي‌پيونديد اسرار آن‌ها، اسرار شما مي‌شوند. بايد
به خلوت آن‌ها احترام بگذاريد.
در گفتن مطالب احتياط كنيد
ممكن است پدر زنتان را دوست نداشته باشيد، با اين حال بايد موضوع را نزد
خود نگه داريد و در اين باره با كسي حرفي نزنيد به خاطر زنتان و به خاطر
فرزندانتان.
توجه داشته باشيد كه بچه‌ها گوش‌هاي بزرگ دارند. اغلب حرف‌هايتان را
مي‌شنوند و آن‌ها را تكرار مي‌كنند. متوجه هم نيستند كه چه مي‌گويند. براي
حفظ آرامش در خانواده متوجه حرف‌هايتان باشيد. به خصوص دقت كنيد كه در حضور
بچه‌ها چه مي‌گوييد.
از جنبه ديگري نيز به موضوع نگاه كنيد. آيا مايليد وقتي پا به سن گذاشتيد و دخترتان ازدواج كرد، شوهر او پشت سرتان حرف بزند؟
با مرد متاهل ازدواج کنیم یا نه؟
آیا با مرد متاهل ازدواج کردن کار دستی است ؟ چرا؟
دختری ۲۷ ساله هستم. در حال حاضر خواستگاری دارم که ۴۷ ساله و دارای همسر است. دلیل ازدواج مجدد
خواستگارم، علاقه به داشتن فرزند پسر است چون همه فرزندانش دختر هستند و
پسری ندارد. همچنین شرایط خواستگارم از نظر مالی عالی است. طی این چند سال
با این که تحصیلات کارشناسی دارم، خواستگار مناسبی نداشتم. برای من وضع
مالی همسر آینده ام مهم است و در حال حاضرخودم شاغلم ولی سطح مالی و
اقتصادی خواستگارانی که داشتم خیلی از خودم پایین تر بوده است. ضمنا خودم
هم خیلی دوست دارم تشکیل خانواده بدهم چون خیلی بچه دوست دارم و از طرفی
چون خودم به دلیل شغلم در یک شهر دیگر و دور از خانواده زندگی می کنم، تحمل
تنهایی و مسئولیت زندگی برایم خیلی سخت شده است و تصمیم گرفتم با این مرد
47 ساله ازدواج کنم.
مخاطب گرامی! وضعیتی را که در سوال تان مطرح کرده اید به طور خلاصه در 3 بخش توضیح می دهم.
دلایل شما برای ازدواج منطقی نیست
تجربه نشان داده است ازدواج هایی که برای فرار از مشکلات خانوادگی و
تنهایی انجام گرفته است، معمولا دوام چندانی ندارد زیرا این افراد در شرایط
عادی تصمیم به ازدواج نگرفته اند و طبیعی است چنین تصمیمی بیشتر تحت تاثیر
سختی ها و فشارهای عصبی باشد تا تحث تاثیر مسائل اصولی؛ بنابراین منطق و
عقل در این گونه ازدواج ها تاثیر چندانی ندارند و همین مسئله باعث می شود
احتمال بروز اختلافات در زندگی مشترک بیشتر شود. شما نیز با توجه به این که
هدف خود را برای پذیرش ازدواج با فردی که 20 سال از شما بزرگ تر است رها
شدن از تنهایی قرار داده اید و احساس شما برای بچه دار شدن نیز در این
تصمیم دخالت دارد و از طرفی انگیزه دیگر شما هم مادیات و شرایط خوب اقتصادی
مطرح شده است، عملا امکان دخالت عقل و منطق را در تصمیم گیری از خود سلب
کرده اید؛ لازم است بدانید هیچ یک از اهداف و انگیزه های شما برای ازدواج
عقلانی نیست و ضامن دوام و بقای زندگی مشترک شما نخواهد بود چون انسان ها و
مخصوصا خانم ها به لحاظ ساختار عاطفی شان نیازهای عاطفی و احساسی نیز
دارند که با پول و مادیات قابل جبران نیست. با این حال باید توجه کنید در
زندگی مشترک همه چیز پول و ثروت نیست. افرادی هستند که از لحاظ مادی در
شرایط ایده آلی قرار دارند ولی هیچ گاه از زندگی مشترک خود راضی نیستند و
از آن لذت نمی برند. نکته دیگر این که معیارهای شما برای انتخاب همسر جای
بحث دارد و اگر اصولی مانند همکفو بودن، تناسب سنی و ظاهری، اختلاف فرهنگی،
طبقاتی و… را نادیده بگیرید به طور قطع و یقین باید منتظر بروز تنش و
اختلاف در زندگی خود باشید.
دلایل خواستگارتان هم برای ازدواج منطقی نیست
تنها دلیلی که خواستگار شما برای ازدواج مطرح کرده، این است که از همسر
قبلی خود فرزند پسر ندارد حال از شما سوال می کنیم چه تضمینی وجود دارد که
شما حتما فرزند پسر به دنیا آورید؟ آیا اگر این گونه نشد او باز هم به سراغ
دختر دیگری برای ازدواج خواهد رفت؟ مسئله دیگری که شما از آن غافل شده اید
این است که همسر دوم شدن و ازدواج با فردی که زن و فرزند دارد مشکلات خاص
خودش را دارد و لازم است بدانید که قطعا ازدواج شما با این مرد تاثیرات
منفی و مخرب زیادی روی زندگی اول وی خواهد داشت. اگر زمانی فشارها و درگیری
های این مسئله زیاد شود و برای شما قابل تحمل نباشد چه برنامه ای در پیش
خواهید گرفت؟ در هر صورت لازم است بدانید با این ازدواج یک زندگی آرام و بی
دغدغه را شروع نخواهید کرد و باید خود را برای روبه رو شدن با سختی ها و
گرفتاری های زیادی آماده کنید.
تن به ازدواج غیر معمول ندهید
بدون شک همه انسان ها در زندگی به مرحله ای می رسند که نیازهای عاطفی و
احساسی شان پر رنگ تر از نیازهای مادی آن ها می شود و به عبارت دیگر وجود
آرامش در زندگی مشترک یکی از اهداف ازدواج به شمار می رود و اگر این آرامش
وجود نداشته باشد ثروت و مادیات هم جذابیت خود را از دست خواهد داد؛ البته
این واقعیت وجود دارد که در حال حاضر شرایط مناسب برای ازدواج همه جوانان
مهیا نیست و جوانان زیادی مانند شما درگیر این مسئله هستند ولی به این دلیل
نباید به ازدواج های غیر معقول تن بدهید. بنابراین به شما توصیه می کنم
ضمن صبوری، قناعت پیشه کنید و گرفتاری ها و دغدغه های ذهنی خود را با
ازدواج نامناسب چندبرابر نکنید. همین که خودتان به نامناسب بودن این تصمیم
اشاره کرده اید نشان می دهد به نوعی خودتان را مجبور به پذیرش می دانید در
صورتی که اگر کمی مثبت اندیشی داشته باشید متوجه می شوید که واقعا مجبور
نیستید برخلاف عقل و میل باطنی خود چنین اقدامی بکنید. در پایان باید اشاره
کنم 27 سال سن زیادی نیست و شما باید همچنان امیدوار باشید تا با توکل بر
خداوند، موقعیت های بهتری برای ازدواج پیش روی تان قرار گیرد.
