دشمن سرنوشت کودک را بشناسید

thumbnail

دشمن سرنوشت کودک را بشناسید

همه ی ما آرزو داریم، فرزندانی باهوش و درسخوان داشته
باشیم و هرگز برای فرزندانمان نمی پسندیم که تحصیلاتشان را نیمه کاره رها
کنند و به این شکل وارد بازار کار بشوند اما همه ساله این اتفاق برای
بسیاری از نوجوانان و جوانان ما می افتد که ریشه آن را باید در کودکی و در
دبستانشان جستجو کرد.

به گزارش روی خط رسانه های خبرگزاری برنا،
در ریشه یابی این مشکل نمی توانیم تقصیر را متوجه هوش و ادراک بچه ها
کنیم. همه ی ما شاهدیم که بسیاری از دانش آموزان باهوش و خلاق هم، نیمه ی
راه دچار چنین سرنوشتی می شوند.

در حقیقت سرنوشت کودکان ما به اوضاع دبستان
ها گره خورده است. دبستانی که بتواند برای کودکان، حاوی خاطرات خوش و
روزهای دلپذیری باشد، کودک ما را درسخوان می کند. اما دبستانی که پر از
خاطرات تلخ و روزهای لبریز از اضطراب و زحمت باشد، دشمن ادامه تحصیل
فرزندانمان خواهد شد.

به عبارت دیگر آنچه ضامن ادامه تحصیل
فرزندان ما خواهد بود، عشق و علاقه به درس و مدرسه است که مخصوصا در کودکی و
در دبستان باید برای دانش آموزان ایجاد شود.

اگر دانش آموز در سالهای اول تحصیل، به
مدرسه و معلم و دوستانش دلبسته شود و مدرسه را عمیقا دوست بدارد در
بزرگسالی هم به تحصیلاتش ادامه خواهد داد، حتی اگر چندان باهوش هم نباشد و
از هوش متوسطی برخوردار باشد. وقتی عشق و علاقه داشته باشد چنان تلاش خواهد
کرد که پرفسور … خواهد شد.

 اما وقتی یک دانش آموز هر چند درسخوان و
باهوش، به هر دلیلی در مدرسه روزهای سخت و پر استرسی را تجربه کند و دائم
بر حجم خاطرات تلخش از معلم و کلاس و مدرسه افزوده شود، اگر چه جزء نفرات
برتر مدرسه باشد، امیدی به موفقیت و ادامه تحصیلش در آینده نخواهد بود.
متاسفانه کم نیستند، معلمان و والدینی که گمان می کنند اصل مهم در آموزش
بچه ها، یادگیری دقیق مطالب درسی است. لذا به وضعیت روحی روانی دانش آموز
چندان توجهی ندارند.

ضربه ای به روح کودک وارد نکنید

اصل مهم در آموزش بچه ها مخصوصا بچه های
دبستانی، علاقمند کردن بچه ها به تحصیلات و کنجکاو کردن بچه ها برای دانستن
است. که این هر دو اصل ربطی به نتیجه ی امتحانات ندارند. درست است که دانش
آموزان باید از پایه قوی شوند و قوی بالا بروند اما رعایت این مسئله تا
جایی باید برای معلم و والدین اهمیت داشته باشد که ضربه ای به روح و قلب
کودک وارد نکند.

کودکی که با اضطراب و ناراحتی درس می خواند و
تکلیف انجام می دهد بعدها تحصیل را رها خواهد کرد یا لااقل برای موفقیت اش
تلاشی نخواهد کرد. خودمان اگر اکنون به کودکی و دوران دبستانمان فکر کنیم،
هرگز به یاد نمی آوریم نمره ی امتحان ریاضی مان چه بود؟ آنچه زود به یاد
می آوریم و تحت تاثیرش احساساتمان تغییر می کند، رفتاری است که در طول
تحصیل از سوی معلم و هم کلاسی دیده ایم. اگر خاطرات خوشی داشته باشیم هنوز
هم آرزو می کنیم پشت میز و نیمکت ها بنشینیم و درس بخوانیم.

دانش آموز را مضطرب نکنید

یک اصل مسلم روانشناسی این است که اضطراب،
قدرت یادگیری افراد را کاهش می دهد. انسان وقتی اضطراب پیدا می کند نه چیزی
می فهمد و نه چیزهایی که می داند را به خاطر می آورد انسان ممکن است تحت
تاثیر اضطراب زیاد نام خودش را هم فراموش کند. در این صورت چرا بعضی از
معلمین یا والدین توقع دارند با تنبیه و تهدید دانش آموزی را مجبور به
یادگیری کنند. آنها غافلند که همان لحظه که دانش آموز را مضطرب کرده و قدرت
یادگیری او را به شدت کاهش داده اند. برعکس اگر بتوانیم دانش آموزان را
شاد و سرحال نگه داریم و با تشویق و محبت با آنها رفتار کنیم آنها را برای
یادگیری تحریک کرده ایم و حواسشان را روی درس متمرکز کرده ایم. خوشا به حال
معلم یا مادری که در تمرین با کودک او را می خنداند و شاد می کند. البته
نه خنده ای که موجب بازیگوشی و حواس پرتی شود. در این خصوص قدرت کنترل مادر
یا معلم اهمیت دارد.

بازی یادتان نرود

مادری می گفت، من وقتی می بینم فرزندم حوصله
درس خواندن ندارد، یک بازی ترتیب می دهم که در آن بازی درسهایش تمرین می
شود. مثلا کنارش می نشینم و از او می خواهم روی هر کلمه ای که دست می گذارم
آن را بخواند. سپس با حرکاتی طنز آمیز و کلماتی بچگانه بازی را انجام می
دهم.

در مقابل مادر دیگری می گفت، موقع انجام
تکالیف فرزندم چنان سخت گیری می کنم و کلمه به کلمه مشق او را  زیر نظر می
گیرم که فرزندم با ترس و دلهره و گاهی با گریه مشقهایش را می نویسد.

مشق زیاد بی خاصیت

در بین معلمان هم طرز فکر های مختلفی وجود
دارد که بعضی از آنها اگر چه از روی دلسوزی معلم اجرا می شوند، به نفع دانش
آموزان نیستند. بعضی معلمان نوشتن تکالیف زیاد را به نفع بچه ها می دانند
اما کودکی خودشان را فراموش کرده اند که مشقهای طولانی چقدر برایشان آزار
دهنده بود. مشق نوشتن تا اندازه ی کم، برای یادگیری واجب است اما مشق زیاد
هیچ تاثیر خوبی روی بچه ها ندارد. تکالیف بچه ها وقتی زیاد باشد آنها را
خسته و بی حوصله می کند و وقتی یک دانش آموز خسته و بی حوصله می شود هیچ
چیزی را یاد نمی گیرد او صرفا می نویسد بدون اینکه با آن نوشته ارتباطی
برقرار کند. مشقهای زیاد فقط بچه ها را از درس و مدرسه بیزار می کند و هیچ
خاصیت دیگری ندارد.

با دانش آموز ضعیف، مدارا کنیم

با دانش آموزانی که درسشان ضعیف است، مدارا
کنیم تا وقتی بزرگتر شوند و به اهمیت درس و تحصیل پی ببرند و با تلاش بیشتر
ضعفهایشان را جبران کنند. دانش آموزی که به کلاس دوم می رود لااقل بر تمام
درسهای کلاس اول تسلط پیدا کرده و ضعفهایش جبران می شود. چنین دانش آموزی
کُند پیش می رود اما اگر روح یادگیری و عشق به تحصیل در او حفظ شود، بعدها
با تلاش خودش عقب ماندگیها را جبران می کند. اگر می خواهیم سرنوشت
کودکانمان را به بهترین شکل رقم بزنیم باید به احساسات دانش آموزان و وضعیت
روانی شان توجه داشته باشیم.



وابستگی خطرناک کودکان به والدین

پسری ۱۴ می گوید: از دستم خودم خسته شدم، از لحاظ عاطفی خیلی زود به
دیگران وابسته می شوم و به آن ها عادت می کنم طوری که بعد از اینکه از آن
ها دور می شوم دچار افسردگی می شوم. چه کار کنم؟
اضطراب
عامل اصلی این وابستگی هاست. در واقع زیر نقاب شخصیت وابسته، اضطراب
بالایی وجود دارد. به همین علت فرد وابسته می خواهد برای پنهان کردن یا
کنترل این اضطراب به فرد دیگری متکی باشد تا در پناه این اتکا در تصمیم
گیری و دیگر نیازهای عاطفی و اجتماعی، اضطراب خود را کنترل کند. فرد وابسته
نمی تواند به تنهایی پروژه های شخصی اش را شروع کند چون اضطراب باعث می
شود اعتماد به نفس خود را از دست بدهد. بنابراین او مدام خودش را مورد
قضاوت قرار می دهد یا از آن ترس دارد که دیگران درباره او چه قضاوتی می
کنند. این ترس باعث می شود برای شروع هر کاری به دیگری متکی باشد.

وابستگی و سن آن

اغلب
كودكان قبل از ورود به سه سالگی نوعی وابستگی به والدین را تجربه می كنند.
معمولا وابستگی كه پاسخی برای اضطراب جدایی است از 6 تا 7ماهگی شروع می
شود، درسن 10تا 18ماهگی به اوج خود می رسد و معمولا در 24ماهگی از شدت این
حالات كاسته می شود. نوع برخورد والدین با مسئله اضطراب جدایی و وابستگی
بسیار مهم است.

نشانه های یک وابستگی کودکانه

شما
برای كودك تان توضیح دهید كه 5دقیقه او را با آن شخص تنها می گذارید و بعد
از 5 دقیقه برمی گردید. روشن است كه در مراحل اولیه، كار سخت پیش می رود

اغلب این افراد دچار نوعی عدم اعتماد به نفس
نسبت به توانایی های خود هستند. نمی توانند به تنهایی تصمیم بگیرند و
معمولا سلطه پذیر بوده و منتظرند تا دیگران به آنها بگویند چه كنند و چه
راهی در پیش گیرند و طبعا موقعیت های پیشرفت و رشد خود را به این خاطر از
دست می دهند. این افراد اغلب گوشه گیر و منزوی می شوند و در ارتباط با دیگر
همسالان خود دچار مشكل شده و همین مسئله سبب وابستگی بیشتر آنها به
والدینشان می شود، هرگز نمی توانند بدون احساس ترس تنها بمانند و هنگام
حضور در مدرسه یا هر مكانی كه والدین در كنارشان نباشند، احساس عدم امنیت و
بی پناهی می كنند، از پذیرفتن مسئولیت فرار می كنند و در انجام كارهای
شخصی و روزمره خود ناتوان هستند. این مسئله اگر به شكل بیمارگونه ادامه
پیدا كند عوارض جانبی آن چندان خوشایند نیست.

آیا شما مقصرید؟

حتما
از خود می پرسید كه چه رفتاری كودك را به سمت وابستگی افراطی به والدین
سوق می دهد؟ والدینی كه دائما در حال انجام وظایف و كارهای شخصی كودك به
بهانه كمك به او و دلسوزی هستند، نخستین كسانی هستند كه در این مسیر به ضرر
كودكشان عمل می كنند. ترس از اشتباه بچه ها و آسیب دیدن آنها و محبت و دلسوزی افراطی و… سبب می شود كه والدین گاه به جای فرزندشان تصمیم هم بگیرند.
نقطه
مقابل این والدین، پدر و مادرانی هستند كه به روش زورگویی و استبداد، بچه
ها را تربیت می كنند. كودكان تربیت یافته در چنین محیط های مستبدی اغلب
دچار شخصیتی ضعیف بوده و مطیع و فرمانبردار دیگران هستند یا در مواردی دیگر
خود نیز دچار همان نوع استبداد شده و به اطرافیان خود زور می گویند و یا
ممكن است به دیگرانی بیرون از خانواده وابسته شوند مثل معلم ها و مدیرها
و… .
در خانواده های تك فرزند نیز نوعی وابستگی دوطرفه و افراط گونه
بین والدین و فرزند به وجود می آید كه تمامی توجهات و حساسیت ها روی تك
فرزنداست. این كودكان نیز اغلب حامل اختلال های رفتاری ناشی از وابستگی
هستند.

معلم من كو؟

دانش آموزان تحت تأثیر رفتار معلمانشان
قرار می گیرند؛ این مسئله ای بسیار طبیعی است و گاه به لحاظ نقش الگویی
معلم در فراگیری و آموزش رفتار مناسب، بسیار هم مؤثر واقع می شود. این حالت
كودك- وابستگی بیش ازحد به دیگری- بدین معناست كه كودك یا نوجوان چنان خود
را مجذوب طرف مقابل می بیند كه زندگی بدون او برایش به معنای نابودی است.
در این حالت شادمانی و انگیزه و غم و هیجان كودك، وابسته به بود و نبود
دوست یا مربی مهد یا معلم است.

تبلت من كجاست؟

والدینی
كه دائما در حال انجام وظایف و كارهای شخصی كودك به بهانه كمك به او و
دلسوزی هستند، نخستین كسانی هستند كه در این مسیر به ضرر كودكشان عمل می
كنند

كودكی كه حاضر نیست دقیقه ای تلویزیون را خاموش ببیند یا
بدون تبلت خوابش نمی برد و از دور شدن گوشی همراهش احساس اضطراب می كند،
دچار وابستگی و اعتیاد به فناوری است. همه می دانیم كه دیر یا زود، كودك با
این وسایل و فناوری ها آشنا خواهد شد و حتی می دانیم كه چه سودهایی هم
برای كودك دارد اما آگاه باشید كه استفاده بیش ازحد و اعتیاد به آنها نیز
می تواند سبب بروز اختلالات رفتاری در كودك شود.

چه كنیم؟

خبر خوب این است كه این اختلال كاملا قابل درمان بوده و راههایی برای برون رفت از این مشكل وجود دارد. قدم به قدم با ما همراه باشید:

یک تنهایی دو دقیقه ای

در
نخستین قدم باید جدایی های مقطعی، در حد 2 یا5 دقیقه را تجربه كنید. اگر
والدینی هستید كه تمام مدت كودك تان به شما چسبیده است، از نزدیكان یا
اقوام بخواهید كه زمان كوتاهی را در یك اتاق با كودك تنها بمانند. شما برای
كودك تان توضیح دهید كه 5دقیقه او را با آن شخص تنها می گذارید و بعد از 5
دقیقه برمی گردید. روشن است كه در مراحل اولیه، كار سخت پیش می رود اما به
مرور زمان كودك عادت می كند. نكته قابل توجه در این روش این است كه شما
هرگز نباید دیر كنید.

تهدید نكنید

هرگز با كودكی كه دارای
اختلال وابستگی و اضطراب جدایی است، با خشونت رفتار نكنید و او را با شدت
فیزیكی یا عاطفی از خود دور نكنید. هرگونه فریاد و جار و جنجالی او را
بیمار و افسرده و گوشه گیرتر می كند. مراحل جدایی و بازیابی استقلال را به
مرور و با صبر و حوصله انجام دهید، كودك را ناگهانی و برای مدت زمان زیاد
از خود جدا و رها نسازید. جایگزین های دوست داشتنی برایش درنظر بگیرید؛ به
طور مثال او را با دوستان و همسالان و اسباب بازی های موردعلاقه اش تنها
بگذارید. هرگز كودك را تهدید به ترك كردن نكنید بلكه با جملاتی كه حس
اعتماد و امنیت به او می دهد دلگرمش كنید.

قایم باشك بازی کنید

بازی
های مؤثر را امتحان كنید؛ به طور مثال می توانید با كودكان كم و سن و سال
تر بازی قایم باشك را اجرا كنید. او در این بازی یاد می گیرد كه شما پس از
غیبت بازمی گردید و دوباره با او خواهید بود. برای اینكه بهتر با احساسات
منفی كودك كه در مورد عدم حضور شما دارد آشنا شوید از او بخواهید كه یك
نقاشی از آنچه هنگام جدایی از شما حس می كند، بكشد و بعد آن را برایتان
توضیح دهد. در این روش او احساسش را با شما شریك خواهد شد. پس شما نیز در
این تجربه به او یادآور شوید كه احساسش را درك می كنید. مسئولیت های ریز و
كوچك به او بسپارید و در ازای انجام هركدام از آنها او را تشویق كنید و
نشان دهید كه چقدر خوشحالید كه او از پس كارهای خود برمی آید. هرگز او را
به دلیل اضطراب و عدم توانایی ارتباط مؤثر با دیگران سرزنش و شماتت نكنید.
در عین حال حواستان باشد كه كودكتان را با دیگر بچه ها مقایسه نكنید.


مدرسه زندان نیست

به گزارش روی خط رسانه های خبرگزاری برنا به
نقل از شرق، مهسا دانش‌آموز سال دوم دبیرستان در رباط‌کریم، به‌دنبال
تنبیه مدیر مدرسه جان باخت. دقایقی پیش از مرگ، وی به‌ مادرش گفته بود:
«مدیرم مرا تنبیه کرده و اصلا حال خوبی ندارم. امروز در مدرسه، مدیر مدرسه
تلفن همراهم را گرفت و در مقابل همه دانش‌آموزان و همکلاسی‌هایم مرا تنبیه
کرد. این زن مرا سه ساعت تمام سرپا نگه داشت و جلوی همه تحقیرم کرد». شاید
این تنبیه عامل اصلی مرگ وی نباشد، شاید هم باشد. دراین‌باره، ما در مقامی
نیستیم که قضاوتی بکنیم. این کار برعهده پزشکی قانونی است؛ اما، می‌توانیم
بدون هیچ تردیدی بر این صحه بگذاریم که تنبیه و تحقیر و شکنجه روحی
نوجوانان در آستانه سن بلوغ با روحیه لطیف، واقعیتی مسلم و بسیار غم‌انگیز و
تلخ در مدارس ماست. من در سال‌های گذشته، در مقام رئیس انجمن اولیا و
دانش‌آموزان دبیرستان دخترم، چندین‌بار با چنین مواردی برخورد کردم. سه سال
پیش، خانمی تماس گرفت و با خشم همراه با بغض گفت: «آیا به نظر شما مسئولان
مدرسه مجازند به‌خاطر گوشی، دختر من را لخت مادرزاد بکنند و او را
بگردند؟» از اتفاق رخ‌داده ابراز تأسف کردم و در همان لحظه به مدرسه رفتم و
موضوع را جویا شدم. ماجرا صحت داشت و مدیر مدرسه از تندروی معاونش
عذرخواهی کرد؛ اما چه سود؟ برخوردهای خشن و به‌شدت آزاردهنده، قاعده رفتاری
در مدارس ماست. سال بعد چند دانش‌آموز را به علت نوع مدل موی سرشان اخراج
کرده بودند. به دنبال تماس والدینشان موضوع را جویا شدم. مدیر دبیرستان
گفت: «مدل موی سرشان نشانه شیطان‌پرستی است». گفتم حتی اگر موردی داشته
باشد، راهکارش اخراج نیست بلکه گفت‌و‌گوست. اخراج یعنی حذف آنان از نظام
اجتماعی و این در تحلیل نهایی یعنی تبدیل آنان به دختران خیابانی.  وقتی
برای اولین‌بار، در جریان خبر جان‌باختن مهسا و علت احتمالی آن قرار گرفتم،
بعض گلویم را فشرد… باید از خود بپرسیم با نوجوانانمان، با کسانی که
آینده‌سازان این جامعه هستند چه می‌کنیم؟ مدرسه زندان ابوغریب نیست. مدرسه
خانه دوم، حتی خانه اول بچه‌هاست. مدرسه طبق تعریف بزرگانی چون ژان
ژاک‌روسو باید جایی برای تعمیق رابطه انسان با انسان و انسان با طبیعت
باشد؛ باید اولین درس آن عشق‌‌ورزی به هم باشد. به‌تعبیر لسان‌الغیب، باید
جایی باشد که در عمل، آموزنده مروت با دوستان و مدارا حتی با دشمنان باشد
که آسایش جامعه و دو گیتی در گرو آن است؛ باید جایی باشد که نشاندن درخت
دوستی و برکندن نهال دشمنی و عداوت را آموزش دهد، نه آنکه درست برعکس عمل
کند و خشونت و کینه‌جویی را از نسلی به نسل دیگر منتقل کند؛ مدرسه باید
جایی باشد که بچه‌ها تمایل به حضور ساعاتی بیشتر در آن داشته باشند، نه
آنکه چون زندانیان سودای رهایی هرچه سریع‌تر از قفس تنگ‌وتار آن را داشته
باشند. 

مدرسه پایه اساسی تحولات توسعه‌ای در هر
جامعه‌ است. هم علت زیرین توسعه است و هم پیامد آن. اگر مدرسه به‌عنوان
مهم‌ترین نهاد اجتماعی شکل‌دهنده باورها و کدهای ذهنی و الگوهای رفتاری،
مبتنی بر قواعد رسمی بازی صحیح، ساختار سازمانی مشارکتی و انگیزشی قوی
باشد، دراین‌صورت می‌تواند در تأمین سرمایه انسانی مؤثر در پیشبرد توسعه
اقتصادی و تحولات فناورانه، نقش خود را به‌خوبی بازی کند…  

علاوه‌براین، می‌تواند افرادی قانون‌مدار با
روحیه کار گروهی قوی و اعتقاد به حقوق شهروندی همدیگر را تأمین کند و در
پیشبرد فرایند کلی توسعه به‌جد اثرگذار باشد. وقتی سرمایه انسانی خوب با
ویژگی‌های مذکور فراهم شود، نهاد مدرسه در زمانی بعد، بیشتر و بیشتر تقویت
می‌شود. به این صورت، دور فزاینده‌ای میان مدرسه با کارکردهای توسعه‌ای
صحیح و پیامدهای مذکور آن به وجود می‌آید.

اما مدرسه‌ای که چون زندان است، مدرسه‌ای که
شکنجه‌گاه روحی است و نظام آموزش‌وپرورشی که عده‌ای معدود را با عناوینی
چون تیزهوش و نخبه و المپیادی و رتبه تک‌رقمی و دورقمی غربال و بر صدر
می‌نشاند و مابقی را به‌عنوان کندذهن و تنبل حذف می‌کند، چه چشم‌اندازی
پیش‌رویمان می‌گذارد جز جامعه‌ای به‌شدت افسرده، به‌شدت خشن و به‌شدت تهی
از فضایل اخلاقی و اجتماعی. این وضع بسیار نگران‌کننده است.

 



حواست کجاست؟

حواست کجاست؟ مامان! اون گربه را نگاه کن؛ داره کجا راه میره؟

این
بازی همیشه «رضا» بود. اوایل فکر می‌کردم برای اینکه جواب سوال‌ها را ندهد
مدام خودش را به آن راه می‌زند. حواسش به همه‌چی بود، جز درس. به معلم‌اش
گفتم. انگار داغ دل او را هم تازه کردم؛ ناراحت گفت: «سرکلاس هم‌همین‌طور
است؛ یا سرش زیر میز است و دنبال پاک کنی که گم کرده می‌گردد یا نگاهش مدام
به بچه‌های حیاط است که ورزش دارند!» …

بسیاری از والدین قبل از
آنکه از اصطلاح «اختلال کمبود توجه» برای تعریف نحوه رفتار فرزندنشان
استفاده کنند، می‌دانند که «اشکالی در کار است.» این اشکال باید به این
صورت باشد که کودک پیوسته در جنب و جوش است. نمی‌تواند بیش از چند دقیقه
روی موضوعی خاص تمرکز کند یا دست به عمل می‌زند و بعد فکر می‌کند.آنها نمی
توانند تمرکز کنند.

 

تمرکز چیست؟

تمرکز
در وهله اول یک تلاش ذهنی است برای انسجام بخشیدن به فکر، جمع و جور کردن
آن و تمرکز حواس یعنی عوامل حواس‌پرتی را به حداقل رسانیدن.

این
اختلال بر همه کارهایی که فرزندان انجام می‌دهد تأثیر می‌گذارد و همچنین
دوست‌یابی و حفظ آن، عضویت در باشگاه‌ها، شرکت در ورزش و فعالیت در مدرسه
را دشوار می‌سازد. به علاوه سایر اعضای خانواده را تحت تأثیر قرار می‌دهد.
متاسفانه برای عده‌ بسیاری از مردم، بیش‌فعالی مترادف کمبود توجه شده است
اما همه کودکانی که دچار اختلال کمبود توجه هستند، بیش‌ فعال نیستند.

کودکان
مبتلا به اختلال کمبود توجه، کودکانی هستند که در تمرکز مشکل دارند یا
نمی‌توانند مدتی طولانی کاری را انجام دهند و یا در تشخیص اینکه چه چیزی
مهم است، دچار مشکل هستند
.این دسته ازکودکان احتمالاً آن
علاقه و اهمیتی را دریافت نمی‌کنند که کودکانی که پیوسته فعال‌اند، از آن
بهره‌منداند اما واضح است که دچار اختلال کمبود توجه هستند. این دسته از
کودکان برای تداوم در انجام یک کار و تمرکز بر جوانب مهم گفتگو یا تکالیف
مربوط به مدرسه مشکل دارند. آنها اغلب تکالیف و وظایفشان را به اتمام
نمی‌رسانند زیرا به سرعت از یک فعالیت به فعالیتی دیگر می‌پردازند و یا
حواسشان توسط محرک‌های بیرونی پرت می‌شود.

دانش‌آموز بی‌تمرکز را چگونه بشناسیم؟

دانش‌آموزی که اختلال تمرکز دارد حداقل باید هشت معیار از چهارده معیار زیر را دست‌کم برای مدت 6 ماه داشته باشد:

1- اغلب با دست یا پاهایش بازی می‌کند یا پشت میزش حرکت می‌کند.

2- وقتی از او می‌خواهند در جای خودش بنشیند، به سختی می‌تواند این کار را انجام بدهد.

3-
حواسش به آسانی با محرک‌های بیرونی (اشیاء، صداها، تصاویر، مردم و غیره که
مستقیما به کاری که در حال انجام آن است، مربوط نیستند) پرت می‌شود.

4- در بازی‌ها یا موقعیت‌های گروهی به سختی می‌تواند منتظر نوبتش بماند.

5- اغلب به پرسش‌ها، پیش از آنکه به طور کامل طرح شوند، پاسخ می‌گوید.

6-
در دنبال کردن دستور‌هایی که دیگران به او می‌دهند، دچار مشکل می‌شود
(البته نه به دلیل مخالفت با دستورالعمل یا ناتوانی از درک آن.

دانش‌آموز را به تمرکز روی یک تکلیف تا هر زمانی که می‌‌تواند، تشویق کنید. به تدریج، طول زمان لازم برای تشویق شدن را افزایش دهید 7- در تمرکز هنگام کار یا فعالیت‌هایش مشکل دارد.

8- اغلب از کاری ناتمام به کاری دیگر می‌پردازد.

9- هنگام بازی نمی‌تواند ساکت و آرام باشد.

10- اغلب زیاد حرف می‌زند.

11- مدام سخن دیگران را قطع می‌کند یا مزاحم آنها می‌شود؛ برای مثال، به وسط بازی کودکان دیگر می‌پرد.

12- اغلب به نظر می‌رسد که به آنچه به او گفته می‌شود گوش نمی‌دهد.

13- معمولا لوازمی همچون اسباب‌بازی، قلم و کتاب را که برای انجام تکالیف یا فعالیت‌ها در مدرسه و خانه لازم است، گم می‌کند.

14-
اغلب به فعالیت‌هایی می‌پردازد که از لحاظ فیزیکی خطرناک است (نه به خاطر
ماجراجویی) و پیامدهای ممکن را در نظر نمی‌گیرد؛ برای مثال، بدون نگاه کردن
به وسط خیابان می‌دود.

5 توصیه به معلم و خانواده

1-
سعی کنید میان رفتار ناشی از سرپیچی (وقتی کودک از انجام کاری امتناع
می‌کند) و رفتاری که نتیجه اختلال کمبود توجه است (وقتی کودک نمی‌تواند
کاری را انجام دهد)، تمایز قایل شوید و برخوردهای متفاوت داشته باشید.

2-
نتایج آزمون‌های گروهی را با احتیاط تعبیر کنید. ممکن است این کودک خاص در
آزمون شتاب کرده و با عجله پاسخ داده باشد، تکانشی یا حواس‌پرت باشد و
آزمون را به طور کامل انجام نداده باشد.

3- به یاد داشته باشید که تجویز دارو به معنای درمان قطعی نیست و شاید آموزش اضافی لازم باشد.

4- از انرژی و خود اندوختگی کودک مبتلا به اختلال کمبود توجه بهره بگیرید تا مشکلات بالقوه را رفع کنید.

5-
در اوقات فراغت از درس مانند زنگ تفریح، نظارت دقیق داشته باشید تا به
کنترل مخاطرات کمک کنید و از هرگونه آسیب‌احتمالی جلوگیری کنید.

حواست کجاست؟

راه‌هایی برای افزایش تمرکزدانش‌آموزان

1-
وقتی دانش‌آموز تمرکز می‌کند، پاداش‌های مادی وملموس به او بدهید (مثلا یک
نمره در کلاس درس، اول صف بودن، توزیع مواد درسی، پنج دقیقه وقت آزاد
وغیره). حتی پاداش‌های غیرمادی و ناملموس هم مناسب‌اند؛ مثلا تحسین، دست
دادن، لبخند زدن و این‌جور چیزها.

2- قواعد و قوانینی برای کلاس درس
تعیین کنید (مثلا کار کردن در سکوت، اتمام تکالیف) و آنها را تصریح و
تکرار کنید و دانش‌آموز را هنگام پیروی از قوانین تشویق کنید.

3-
دانش‌آموز را به تمرکز روی یک تکلیف تا هر زمانی که می‌‌تواند، تشویق کنید.
به تدریج، طول زمان لازم برای تشویق شدن را افزایش دهید.

4- با
دانش‌آموزان قراردادی بنویسید و در آن تصریح کنید که چه رفتاری از او
انتظار می‌رود (مثلا تمرکز روی یک تکلیف) و اینکه کدام تشویق، زمانی که
شرایط قرارداد انجام شد، در دسترس او قرار خواهد گرفت.

5- کیفیت و وضوح توضیحات و دستور‌العمل‌های داده شده به دانش‌آموزان را بررسی کنید.

6-
به دانش‌آموز یاد دهید که از تمرکز بنیادین و مهارت‌های مطالعه استفاده
کند (مثلا خواندن برای درک ایده‌ اصلی، یادداشت برداشتن، تمرکز بر نکات
مهم، تعیین رئوس مطالب، خلاصه کردن، مطالعه در یک محیط مناسب و غیره.

7- موضوع درس را برای دانش‌آموز، هدفمند و معنادار کنید.

8- محیط را به گونه‌ای سازماندهی کنید که محرک‌های پریشان‌کننده حواس کاهش یابد.

9- انجام کاری ناخوشایند را با کاری خوشایندتر دنبال کنید. اجرای دومی را منوط به اتمام اولی کنید.

10- یکی از هم‌سالان را به عنوان مربی تعیین کنید تا با دانش‌آموز کار کند و نمونه‌ای برای عادات کاری مناسب باشد.

11- تکالیف طولانی‌ را به تکالیف کوتاه‌تر تقسیم کنید و به او یاد بدهید که چگونه تکلیف‌هایش را مرور کند.

12- دستور‌العمل‌ها را مرحله‌بندی کرده به شیوه‌های مختلف (شفاهی یا کتبی) به او ارایه دهید.

13-مطمئن شوید که دانش‌آموز می‌داند که دستور‌العمل‌ها فقط یک بار داده می‌شوند.

14- دسته‌بندی‌های مختلف را امتحان کنید تا موقعیتی را که دانش‌آموز در آن راحت‌تر می‌تواند تمرکز کند، تعیین کنید.

15-
دانش‌آموز را از هم‌کلاسی‌هایی که ممکن است رفتارهای نامناسب را ترغیب یا
تحریک کنند، جدا سازید و محرک‌های حواس‌پرتی را در اطراف و روی میز
دانش‌آموز کاهش دهید.

به منظور نظارت بر تمرکز دانش‌آموز، ترتیبی بدهید که مدام جلوی چشمتان باشد و تماس چشمی خود را با او به طور مستمر حفظ کنید 16-دانش‌آموز را برای شروع، ادامه و تمام تکالیفش تشویق کنید.

17- به دانش‌آموز تکالیف کوتاه‌تری بدهید و به تدریج، اگر در انجام آنها موفق عمل کرد، تعداد را افزایش دهید.

18- از وسایل جذاب برای برقراری ارتباط با دانش‌آموز استفاده کنید (ابزار شنیداری، دیداری و غیره-

19-
به دانش‌آموز یاد دهید که به مهارت‌های یادداشت‌برداری توجه کند. در برخی
از موارد که مشکل دانش‌آموز خیلی شدید است، می‌توانید جاهای مهم را خودتان
به او نشان بدهید یا برایش خط بکشید.

20-هنگامی که با دانش‌آموز حرف می‌زنید، با او ارتباط فیزیکی داشته باشید.

21-از دانش‌آموز بخواهید در بازی‌هایی شرکت کند که مستلزم مدت زمان‌های متفاوت در تمرکز هستند (مثل منچ و شطرنج).

22- مطمئن شوید تکالیف درسی دانش‌آموز در سطح توانایی او بوده و دانش‌آموز هنگام خواندن می‌داند دنبال چیست.

23- به منظور نظارت بر تمرکز دانش‌آموز، ترتیبی بدهید که مدام جلوی چشمتان باشد و تماس چشمی خود را با او به طور مستمر حفظ کنید.

24-
هنگامی که دانش‌آموز در حال انجام تکلیف نیست، به او توجه نشان دهید. این
دانش‌آموزان به جنب ‌و جوش بیشتری نیاز دارند. گاهی به آنها اجازه بدهید به
حیاط بروند و برگردند.

حواست کجاست؟

25-مرتب
به آنها نگویید: «توجه کن!، حواست کجاست!، اگر حواست را بیشتر جمع کنی
می‌توانی…!» این عبارت‌ها باید بسیار کم مورد استفاده قرار بگیرد چرا که
موجب اضطراب دانش‌آموز می‌شود.

26-این اختلال را به هوش کودک نسبت ندهید و وی را سرزنش نکنید.

27-این
دانش‌آموزان به طور کلی در درک و احساس زمان مشکل دارند. به همین دلیل در
تنظیم رفتارهای خود و سازمان‌دهی‌ آنها دچار مشکل می‌شوند و نمی‌توانند
صبور و شکیبا باشند. اگر چنین دانش‌آموزی در کلاس دارید، بیشتر صبور باشید.

و
درنهایت باید بدانید برخورد مناسب با این کودکان نیاز به زمان، پشتکار،
مداومت، همکاری و هماهنگی زیادی دارد و به همین دلیل مربیان و والدین باید
همواره روحیه‌ با نشاط، شاداب، طنزپرداز و شوخ‌طبعی را در خود حفظ کنند.

در مقطع ابتدایی

â–ھ نزدیک‌تر نشستن کودک به شما و دورتر بودنش از همکلاسی‌ها به کاهش حواس‌پرتی او کمک می‌کند.

â–ھ در نظر گرفتن تکالیف کم و یا تقسیم آنها به بخش‌های کوتاه‌تر انجام تکالیفش را بهبود می‌بخشد.

â–ھ یک فهرست بررسی کنار تکالیف کودک روی میزش بگذارید تا در انجام تکالیف او را کمک کند.

â–ھ
برای آموختن مقررات کلاس و رعایت مستمر آن تشویق اضافی و مداوم می‌تواند
موثر باشد. (امتیاز برای رفتارهای مناسب و واداشتن کودک به پرداخت جریمه
(به صورت امتیاز) برای رفتارهای نامناسب.



ویدیو : دشمن سرنوشت کودک را بشناسید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top
free html hit counter